داستان کوتاه: حسادت مرگبار

پیغام‌های مرموز

چند هفته پس از ناپدید شدن النا، دیانا شروع به دریافت پیام‌های مرموز می‌کرد. نامه‌ها به طرز عجیبی در محل کارش ظاهر می‌شدند. برخی از این نامه‌ها با دستخطی عجیب نوشته شده بودند. یکی از این نامه‌ها تنها یک جمله داشت: “حسادت تو مرا زنده نگه می‌دارد.”

هر نامه، مانند یک معما، ذهن دیانا را مشغول می‌کرد. از کجا آمده بودند؟ چرا به او ارسال می‌شدند؟ آیا کسی دیگر به جز او می‌دانست که النا ناپدید شده است؟

هر روز در محیط کار، وقتی که دیانا در حال بررسی نامه‌ها بود، این احساس به او دست می‌داد که در یک بازی بزرگ گرفتار شده است. شاید کسی دیگر هم در این معما دخیل باشد. کسی که می‌خواهد او را به دام بیندازد.

درباره parmis

داستان کوتاه: در تاریکی چشم هایت
من یک نویسنده جوان و تازه کار ۱۸ ساله هستم،خوشحال میشم به داستان هایی که مینویسم نظر بدید تا من هم بتونم با کمک نظرات شما داستان هایم رو گسترش بدم♡

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

***