در قلب قلمروی اِلدرین، ویلیام، یک سرباز ساده، سالها در سکوت دلباختهی شاهدخت اِلای بود. او هر روز از دور، بیآنکه جرأت کند عشقش را ابراز کند، او را مینگریست. اما وقتی اِلای متوجه نگاههای پنهانی او شد، سرنوشت راهی تلختر برای ویلیام رقم زد—زیرا خیلی زود، شاهزادهای دیگر از راه رسید…
بخوانیدداستان کوتاه: حسادت مرگبار
دیانا که همیشه مورد تحسین بود، با ورود النا احساس میکند جایگاهش در خطر است. حسادت آرامآرام او را به وسواس و تعقیب النا میکشاند تا اینکه یک شب سرنوشتساز النا ناپدید میشود.
بخوانیدداستان کوتاه: در تاریکی چشم هایت
دختری عکاس که در یکی از روز های عکاسی یک فرد نابینا رو ملاقات میکند.
بخوانید